هوشنگ مرادی کرمانی، قصهگوی محبوب کودکان و نوجوانان ایران، اینک پس از سالها خلق داستانهایی که قلبها را لرزاند و لبها را به خنده واداشت، قلم را به زمین گذاشته است.
قصه نویس مطرح ایرانی که سه سال پیش سکوت اختیار کرد و نوشتن را کنار گذاشت، حالا با آرامش و وقاری خاص از این تصمیم سخن میگوید. او معتقد است نوبت جوانترهاست تا داستانهای تازه بیافرینند و جهان را با کلماتشان رنگآمیزی کنند.
هوشنگ مرادی کرمانی از پایان کار نوشتن خود خبر داده و به گفته خودش، سه سال نیز از گرفتن این چنین تصمیمی می گذرد. او گفته است که نوبت جوان ترهاست. اما پایان نویسندگی او به معنای پایان تأثیرش نیست؛ بلکه آغاز فصل جدیدی است که در آن میراث ادبی او همچنان زنده و پویا خواهد ماند.
هوشنگ مرادی کرمانی، متولد ۱۳۲۳ در روستای سیرچ کرمان، از همان کودکی با رنج و محرومیت آشنا بود. این آشنایی عمیق با زندگی ساده و صمیمی روستاییان و کودکان محروم، بعدها به جوهر اصلی داستانهایش تبدیل شد. او با قلمی ساده اما عمیق، دنیایی را به تصویر کشید که در آن کودکان با همه بیپناهیشان، قهرمانان کوچک زندگی بودند. آثاری مانند “قصههای مجید”، “خمره”، “مربای شیرین” و “شما که غریبه نیستید” نه تنها برای کودکان و نوجوانان، بلکه برای بزرگسالان نیز جذاب و تأملبرانگیز بودند.
بسیاری از داستانهای مرادی کرمانی به فیلم و سریال تبدیل شدهاند. “قصههای مجید” به کارگردانی کیومرث پوراحمد، یکی از موفقترین اقتباسها از آثار اوست که خاطرات شیرینی در ذهن چند نسل از ایرانیان به جای گذاشته است. این سریال نه تنها داستانهای مجید و بیبی را به تصویر کشید، بلکه بخشی از فرهنگ و زندگی مردم ایران را نیز منعکس کرد. آثار دیگر او مانند “خمره” و “مربای شیرین” نیز با استقبال گستردهای مواجه شدند و نشان دادند که داستانهای او قابلیت تبدیل به تصویر را دارند.
مرادی کرمانی با کنار گذاشتن قلم، فصل جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده است. او حالا بیشتر به عنوان یک مرجع و الگو برای نویسندگان جوان مطرح است. او معتقد است که نوبت جوانترهاست تا بنویسند و داستانهای تازه خلق کنند. اما این به معنای دور شدن او از ادبیات نیست. مرادی کرمانی همچنان به عنوان یکی از چهرههای تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان ایران، الهامبخش بسیاری از نویسندگان و هنرمندان است.
هوشنگ مرادی کرمانی، پنج سال پیش از احتمال بازنشستگی اش سخن گفته بود و گفته بود که دوست دارد در اوج با نوشتن خداحافظی کند. او همان موقع گفت: «برای نوشتن همین اثر اخیرم نیز پنج سال زمان صرف کردم که بتوانم بنویسمش. شاید هم ورق برگشت و چیزی به سرم زد.» او معتقد است نویسندگی هم بازنشستگی دارد و برنامه او برای این دوره این است: «میخواهم بروم کنار یک رودخانه بنشینم و دراز بکشم و آسمان را نگاه کنم. البته بازنشستگی برای من معنای معمول را ندارد، چون چند جای دیگر هست که باید به آن سر بزنم. از فرهنگستان تا مؤسسه اکو. اما فکر کنم در این ایام بازنشستگی بهترین فرصت برای من فراهم است که بنشینم و کتاب بخوانم و خودم را پر کنم. من همیشه به دانشجویانم گفتم که ماندگاری در تکثر نیست. شاعرانی بودهاند با دوازده دیوان که هرگز در تاریخ نماندهاند، اما خیام با پنجاه رباعی جهان را فتح کرده است. کدام بهتر است؟ من فکر میکنم با زیاد نوشتن نمیشود ماندگار شد بلکه با چطور نوشتن است که میشود به ماندگاری فکر کرد.»